حنانه یکی یدونه چشم وچراغ خونه

یواش بخند...........................هدیه ای برای دوستان مامانی

1392/11/29 19:40
362 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

روباهی داشت با موبایلی شماره میگرفت

 

 

زاغ از بالای درخت گفت:پایین آنتن نمیده

 

 

بده برات شماره بگیرم.روباه تا موبایل رو داد  به زاغ

 

 

زاغ گفت:این عوض آن قالب پنیری که کلاس سوم ابتدایی ازم زدینیشخندنیشخندقهقههقهقههقهقهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

شیما
28 بهمن 92 10:31
خیلی با مزه بود
مامان سجاد
28 بهمن 92 11:22
سلام چه وبلاگ جالبی دارین واقعا لذت بردم حتما به سجاد کوچولوی ما هم سر بزنید خوشحال میشم
مامانی وبابایی
پاسخ
سلام دوست عزیز نظر لطف شماست چشم حتما
گل نرگس
28 بهمن 92 11:42
مامانی وبابایی
پاسخ
سلام بانو خوبید؟چه خبر از نی نی؟
...
28 بهمن 92 14:10
م م د ی هنوز مث قدیما باحال وشیطونی .تو این یه سال که با هم نبودیم کم کم داشت یادم می رفت که 8سال با شیطونیهات حال میکردم...چه دورانی بود...
مامانی وبابایی
پاسخ
باهم بودیم فقط سعادت حضور نداشتیم چیه حقوق نخورده کبکت خروس میخونه بله من همون شیطون قدیمی ام فقط شوهر خوان به روند زندگیم اضافه شده و از دست شیطنت هام درمانده
فاطمه سادات مامان یگانه زهرا
29 بهمن 92 2:36
مرسی عزیزم لطف کردید منم لینکتون میکنم راستی این مطلبم خیلی باحال بود
مامانی وبابایی
پاسخ
خواهش میکنم خوش آمدید
سمیرا
29 بهمن 92 13:11
خیلی جالب بود
مامانی وبابایی
پاسخ
قابل نداشت خاله جونم
مامان خانمی
29 بهمن 92 13:20
فقط همین
فرزند صالح
29 بهمن 92 13:50
جالب بود
ننه علي
29 بهمن 92 14:07
هميشه لبتون به خنده باز شه
مامانی وبابایی
پاسخ
ممنونم عزیزم همچنین
مهدیه
30 بهمن 92 8:48
ای ول ای ول باحال بود!
مامانی وبابایی
پاسخ
قابل نداشت مهدیه جون