حنانه یکی یدونه چشم وچراغ خونه

خدایا چه دورانی بود

1392/11/20 10:35
428 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم دیشب پای تلویزیون یکی از شعرهایی که منودوستای مامان دهه فجر زیاد میخوندیم یادم افتاد

ما کلی خاطره از این دوران و از این شعر داریم

 

خجستیمو خجستیم از غم و غصه جستیم      شیشه عمر دیو رو با هم زدیم شکستیم

 

اون ایام به بچه ها مدرسمونو تزیین میکردیم با برگهای رنگارنگی که مثلثی بودنو عکس امام راحل روشون حک شده بود

گروه های سرود تشکیل میدادیمو شعر بوی گل و سوسن و یاسمن آمد و.............میخوندیم

 

یاذش بخیر  بچه های دهه شصت خیلی باحال و پرشور بودن

ایشالله روزی تو هم از تموم خاطراتت به خوشی یاد کنی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

دوست خوب
14 بهمن 92 12:39
اره بابا اون موقه همه چی حس میشد ولی الان همه چی کامپیوتری شده ،احساس ادم ها هم کم و کمتر
مامانی وبابایی
پاسخ
'گریه نکن الهی، راستش منم گریه ام گرفته
مامان فاطمه سادات
15 بهمن 92 21:31
من این شعرو یادم نمیاد
مامانی وبابایی
پاسخ
این شعر مال ما بچه انقلابی ها بود اون موقع شما خواب تشریف داشتی یا مشغول درس خوندن(شوخی)